زاکانی قزوینی

قزوین چند صباحی است که یک مقداری سر وسامان گرفت است و میشد گفت که تا حدودی مدیون این استاندار است .زحمتش طفل معصوم کشیده است مثلا در بوران امسال. ولی نمدانم چرا این قذار هین ببم را بعضی بچه بدها اذیتش مکونند. جواباشان با کاظم قاقی.

قذار = اینقدر

ببم = به فتحه ب به معنی آدم خوب که با محبت بخواهند از او یاد کنند

کاظم قاقی =آدم شروری که در قزوین به بد نامی مشهور است

دو دوست باهم عمری خوش بودند.قضای روزگار بر وفق یکی از این دو چرخید و به صدارت منسوب گشت.هر روز آن یکی دوست به بهانه های مختلف سر راه تازه وزیر قرارمی گرفت به امید اینکه به یاد ایام قدیم به این دوست نیز التفات نماید.ولی هر بار آن دوست حتی به آن نظر نمی افکند .تا اینکه همان چرخ روزگار دوباره برخلاف سعادتش چرخیدن گرفت . آن شخص دید که از همه جا مانده شده یادی از گذشته ها کرد و به سراغ رفیق قدیمش رفت . رفیق تا آن را دید گفت :تا دیروز به من حتی نگاه نمی کردی چطورشد که این گونه گشتی.گفت: تازمانی که در صدارت بودم من درخت به آن بزرگی را نمی دیدم تا برسد به تو !!

با نام او

می خواستم که آیا می توانم مانند جدم عبید زاکانی باشم . امید به کمک هم فکران عبید زاکانی دارم